آقا اسم باباتون چیه ؟ اولین پرسشی که پاسخ به آن از اولین جلسه، تا آخرین دقایق آخرین جلسه طول کشید!
در اولین جلسه ی که با دانش آموزان کلاس ششم مدرسه ی شهید خیرآبادی روستای برزو داشتم بعد از سلام و احوال پرسی و آشنائی با بچه ها ، خودم را معرفی کردم و هنوز معرفی ام تمام نشده بود که اولین سئوال مشترک بچه ها پرسیده شد ؛
آقا یعنی از همین روستایی؟
گفتم ؛ بله ، اجدادم اینجا بودند؛ بابای بابا بزرگم اینجا زندگی میکرده!
پرسیدند : آقا اسم باباتون چیه!
و من جواب این سئوال رو نگه داشتم برای جلسات هفته های بعد.
برگزاری کلاس قرآن فقط یکشنبه ها بود از ساعت نه و نیم تا یازده ( یک ساعت و نیم ).
جالب اینجاست تا جلسه ی آخر هر هفته این پرسش از من سئوال میشد ! که آقا نگفتین اسم باباتون چیه!
و در نهایت ذهن کنجکاو بچه ها در آخرین دقایق آخرین جلسه پاسخ پرسش خود را یافت.
در این قسمت نکته ای که قابل تأمل است این که، مربی وقتی موفق است که ذهن دانش آموز را پیوسته به چالش بکشد و ذهن به دنبال کشف حقیقت فعال بماند و تا یافتن پاسخ آرام نگیرد.