اخلاص

پیام های کوتاه

۵ مطلب با موضوع «سال تحصیلی 92-93 :: برزو - شهید خیر آبادی» ثبت شده است

بهترین خاطره

فاطمه برزوئی/کلاس ششمی/دبستان شهید خیرآبادی/روستای برزو.

...

با سلام بهترین خاطره ی من این بود که نمره ی خوبی آوردم و معلم از دست من خوشحال شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۵۴
محمد برزوئی

بهترین خاطره

علی برزوئی/کلاس ششمی/دبستان شهید خیرآبادی/روستای برزو.

...

لحظه ای بود که عکس گرفتیم با خودم گفتم حتما وقتی که آقا پیر شد این عکس رو می بینه میگه : یادش بخیر - واقعا هم یادش بخیر - مگه نه !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۴۸
محمد برزوئی

بهترین خاطره

زهرا لندرانی/کلاس ششمی/دبستان شهید خیرآبادی-برزو

...

بهترین لحظه ای که من در کلاس قرآن داشتم این بود که معلممان داستان موش و گربه را خواند.

و ما را به برنامه ریزی کردن دعوت کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۴۲
محمد برزوئی

جلسه ی اولِ کلاسِ مختلط پایه ی ششم بود، بعد از احوالپرسی و معرفی خودم گفتم: به ترتیب خودتونو معرفی کنید؛ نام و نام خانوادگی رو می گفتند؛ دانش آموزان پسر شروع کردند سه نفر با اسامی مختلف اما نام خانوادگی مشابه؛

روستای برزو - کلاس ششم - 92-93

علی برزوئی - موسی الرضا برزوئی - رضا برزوئی 

از اسامی استفاده کردم ؛ و شد : علی ابن موسی الرضا اینجوری اسم هاشون توی ذهنم می موند، بچه ها هم لذت بردند گفتم فقط برای یادآوری اسم ها باید رضای آخر رو دوبار بگم ؛

علی ابن موسی الرضا رضا کن ما را ... ( + مقداری توضیح اضافه)

سمت دیگر کلاس شروع کردند ، قسمت دخترها خیلی جالب بود یکی در میون نام فاطمه و زهراء تکرار می شد ...

گفتم؛ خیلی جالبه! و چقدر عالی که همه ی شما نام و لقب زیبای حضرت فاطمه ی زهراء رو دارید. (+ توضیح اضافه )

از اون جلسه به بعد با توجه به شباهت نام ها و بعضاً نام خانوادگی و حتی نام پدرِ آنها، تصمیم گرفتیم که به اسامی شماره اضافه کنیم (ناگفته نماند که دانش آموزان کلاس با توجه به یکسانی نام و نام خانوادگی و نام پدر برای ارتباط با هم، نام مادرشان را به اسم اضافه می کردند)  :

فاطمه ی اول

زهراء اول

فاطمه ی ثانی

زهراء ثانی

فاطمه ی ثالث

زهراء ثالث

وسطای سال تحصیلی بود که یه دانش آموز دختر به کلاس اضافه شد؛

فکر میکنید اسمش چی بود؟

.

.

.

او هم فاطمه بود!

و طبق قرار قبلی، اسمش شد:

فاطمه ی رابع . . .

 روستای برزو - کلاس ششم - 92-93 - تلاوت نور

"ان شاءالله مورد توجه حضرت فاطمه ی زهراء سلام الله علیها قرار بگیرند و آینده ی روشنی داشته باشند"

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۳ ، ۰۴:۴۴
محمد برزوئی

در اولین جلسه ی که با دانش آموزان کلاس ششم مدرسه ی شهید خیرآبادی روستای برزو داشتم بعد از سلام و احوال پرسی و آشنائی با بچه ها ، خودم را معرفی کردم و هنوز معرفی ام تمام نشده بود که اولین سئوال مشترک بچه ها پرسیده شد ؛

آقا یعنی از همین روستایی؟

گفتم ؛ بله ، اجدادم اینجا بودند؛ بابای بابا بزرگم اینجا زندگی میکرده!

پرسیدند : آقا اسم باباتون چیه!

و من جواب این سئوال رو نگه داشتم برای جلسات هفته های بعد.

برگزاری کلاس قرآن فقط یکشنبه ها بود از ساعت نه و نیم تا یازده ( یک ساعت و نیم ).

جالب اینجاست تا جلسه ی آخر هر هفته این پرسش از من سئوال میشد ! که آقا نگفتین اسم باباتون چیه!

و در نهایت ذهن کنجکاو بچه ها در آخرین دقایق آخرین جلسه پاسخ پرسش خود را یافت.

در این قسمت نکته ای که قابل تأمل است این که، مربی وقتی موفق است که ذهن دانش آموز را پیوسته به چالش بکشد و ذهن به دنبال کشف حقیقت فعال بماند و تا یافتن پاسخ آرام نگیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۳ ، ۰۴:۳۰
محمد برزوئی