اخلاص

پیام های کوتاه

۳۵ مطلب با موضوع «خاطرات» ثبت شده است

یکی دو جلسه بود که در مورد همنشین خوب و بد با بچه ها صحبت میکردم ، در جلسه ی اول با داستانی شروع کردم که:

 


 پدری در اواخر عمر نصیحتی به فرزندانش کرد و  از دو فرزندش خواست بهترین و گرانبهاترین پارچه را فراهم کنند و از آن پارچه به میزان یک دستمال تهیه و نزد بهترین خیاط برده با بهترین نخها دستمال گرانقیمتشان را تزیین کنند و پس از اتمام کار این دو دستمال رو به نزد پدر بیاورند.

فرزندان چنین کردند و دستمالهای با ارزش را به نزد پدر آوردند .

در ادامه پدر از آنها خواست تا یکی از فرزندان به باغ گلی رفته و دستمال را پر از گل کند و یک هفته بعد دوباره با دستمال به دیدار پدر آید و فرزند دیگر نیز از آغل گوسفندان دستمال را از فضولات حیوانی پر کرده و طبق قرار بعد از یک هفته مجددا حضور یابد.

یک هفته گذشت و فرزندان بر بالین پدر حضور یافتند .

پدر از آنها خواست تا محتویات دستمال ها را خالی کرده و دستمالها را بیاورند.

رو به آنها کرد و گفت خوب به آنچه در دست دارید بنگرید؛ ارزش کدام دستمال بیشتر ؟ و کدام یک بی ارزش شده است.

و علت این امر چیست مگر این نبود که هر دو گرانبها بودند چرا بعد از مدت زمانی ارزش یکی بالا و دیگری بی ارزش شده است!

حال مثال شما نیز مثال این دو دستمال است.


 

در ادامه به بحث با دانش آموزان نشستیم و دانش آموزان خود علت را کشف کردند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۳ ، ۱۵:۴۱
محمد برزوئی

پروفسور «ماسارو ایموتو» (Masaru Emoto) محقق و دانشمند ژاپنی یک آزمایش در مورد ملکولهای آب و تأثیر محیط بر آن انجام دادند و نتایج آن را منتشر کردند ( برای دیدن فایل پاورپوینت کلیک کنید! ) و جهانی را شگفت زده ساختند این در حالی است که در قرآن بارها به تأثیرات نیروهای خوب و بد بر روی رفتار و کردار انسان اشاره شده است. نمونه هایی از آیات قرآن؛

«وَ ما اصابَکُم مِن مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَت ایدیکُم» « شورى، آیه 30» هر سختى و مصیبتى که به شما میرسد به خاطر دست‏آورد کار خودتان است.

«وَ انْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ ایْدیهِمْ اذا هُمْ یَقْنَطُونَ» «روم، آیه 36» اگر به خاطر اعمال و رفتار خلاف مردم به آنان ناگوارى رسد، از لطف ما مأیوس میشوند.

«کلّا بَل لا تُکرِمُون الیَتیمَ و لا تَحاضُّون عَلى طَعامِ المسکینِ» « فجر، آیات 17 و 18» اگر به سختى افتاده ‏اید به خاطر آن است که شما به یتیم احترام نکردید و دیگران را براى کمک رسانى و اطعام محرومان جامعه تشویق ننمودید.

 مَن عَمِل صالحاً من ذکَرٍ أوْ أنثى و هو مؤمنٌ فَلَنُحْیِیَنّهُ حیاةً طیّبةً و لا لَنَجْزِیَنَّهُمْ أجْرَ بِأحْسَنَ ما کانوا یعملون؛ هر کس از مرد یا زن که کار نیکو کند و مؤمن باشد، به زندگانى پاک و پسندیده‏اى، زنده‏ اش میداریم و به بهتر از آن‏چه کرده‏اند، پاداششان میدهیم.» (نحل/97)     

 

ما هم در کلاس ششم ج مدرسه ی سلمان فارسی در حضور دانش آموزان با نمونه ای کار عملی تأثیرگذاری آیات قرآن را بررسی کردیم.

دوهفته قبل از عید93 بود که خواستم تأثیرگذاری قرآن و در کل اعمال نیک و بد (نیروهای بد و خوب) را به دانش آموزان آموزش دهم. در جلسات قبلی با دانش آموزان اشاراتی به موضوع داشتم من جمله داستان دستمال گرانبها و همنشین خوب و بد ( اینجا بخوانید)

در آن جلسه از قبل دو سیب کاملا سالم و هم اندازه بهمراه 2عدد ظرف شیشه ی مربا خوری کاملا تمیز تهیه کردم و به کلاس آوردم و در حضور آنها دو سیب و شیشه ها وارسی شدند. (ازلحاظ سالم بودن سیبها و تمیز بودن ظروف شیشه ای)

سیبها داخل ظروف شیشه ای قرار داده شده و درب آنها بسته و داخل کمد قرار داده شد

سپس از دانش آموزان خواستم نظر خود، در مورد آنچه که حامل نیروی خوب و بد است را بنویسند وقتی نظرات جمع آوری شد با توجه به جواب آنها که بسیار نزدیک به خواسته ام بود توضیحات تکمیلی داده شد.

روی یکی ، از دو تکه کاغذ هم اندازه ی که تهیه شده بود ، سوره ی حمد و سایر کلماتی که نیروی مثبت داشتند از قبیل: نام مبارک ائمه ی اطهار + فرشتگان الهی و اعمال خوب " نماز و ... نوشته شد و به ظرف شیشه ای چسبانده شد در حالی که نوشته ها رو به سیب درون ظرف شیشه ای بود.

و روی دیگری هم نام شیطان و عاملان شهادت امامان معصوم طبق نظر دانش آموزان و اعمال شیطانی "دروغ و... نوشته شد و همانند قبلی به ظرف شیشه ای چسبانده شد.

دو هفته ای گذشت و اثرات بسیار مشهود نبود !

بعد از تعطیلات عید نوروز 93 دانش آموزان تأثیرات آیات قرآن را بر روی سیب و عوامل شیطان  را در اولین روز حضور مشاهده نمودند و این بود که پس از 34 روز قرار گرفتن دو شیشه در داخل کمد با درب بسته ،سیبی که در جوار کلمات قرآن بود سالم مانده و سیب مجاور نام شیطان و اعمال شیطانی پوسیده شده و کپک زده بود!

روز دوشنبه ی اولین هفته بعد از تعطیلی مدارس ،جهت برگزاری کلاس قرآن حاضر شدم به محض ورود به کلاس و تبریک سال نو در شلوغی اول کلاس همه در مورد سیبها و تأثیری که آنها دیده بودند سخن می گفتند؛ برای بعضی ها هنوز باورکردنش سخت بود اما معجزه ی آیات قرآن جایی برای شک تردید نگذاشت و همه با چشم خود تأثیر آیات قرآن را بر روی سیبی دیدند !

آن روز به توضیحاتی در این خصوص پرداختم وسپس همه را دعوت به خواندن قرآن کردم .

همچنین بعد از مشاهده ی دوسیب توسط دانش آموزان آنها را برای توضیح به دفتر بردم که موجب شگفتی همکارانم شد.

و در 5 شنبه ی همان هفته پس از اینکه در جلسه ی اولیاء در مورد آنها توضیح داده شد، سیب سالم توسط مربی صرف شد! سیبی که نزدیک به 37 روز درون ظرف شیشه ای در مجاورت با سوره ی حمد سالم مانده بود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۳ ، ۰۴:۴۶
محمد برزوئی

جلسه ی اولِ کلاسِ مختلط پایه ی ششم بود، بعد از احوالپرسی و معرفی خودم گفتم: به ترتیب خودتونو معرفی کنید؛ نام و نام خانوادگی رو می گفتند؛ دانش آموزان پسر شروع کردند سه نفر با اسامی مختلف اما نام خانوادگی مشابه؛

روستای برزو - کلاس ششم - 92-93

علی برزوئی - موسی الرضا برزوئی - رضا برزوئی 

از اسامی استفاده کردم ؛ و شد : علی ابن موسی الرضا اینجوری اسم هاشون توی ذهنم می موند، بچه ها هم لذت بردند گفتم فقط برای یادآوری اسم ها باید رضای آخر رو دوبار بگم ؛

علی ابن موسی الرضا رضا کن ما را ... ( + مقداری توضیح اضافه)

سمت دیگر کلاس شروع کردند ، قسمت دخترها خیلی جالب بود یکی در میون نام فاطمه و زهراء تکرار می شد ...

گفتم؛ خیلی جالبه! و چقدر عالی که همه ی شما نام و لقب زیبای حضرت فاطمه ی زهراء رو دارید. (+ توضیح اضافه )

از اون جلسه به بعد با توجه به شباهت نام ها و بعضاً نام خانوادگی و حتی نام پدرِ آنها، تصمیم گرفتیم که به اسامی شماره اضافه کنیم (ناگفته نماند که دانش آموزان کلاس با توجه به یکسانی نام و نام خانوادگی و نام پدر برای ارتباط با هم، نام مادرشان را به اسم اضافه می کردند)  :

فاطمه ی اول

زهراء اول

فاطمه ی ثانی

زهراء ثانی

فاطمه ی ثالث

زهراء ثالث

وسطای سال تحصیلی بود که یه دانش آموز دختر به کلاس اضافه شد؛

فکر میکنید اسمش چی بود؟

.

.

.

او هم فاطمه بود!

و طبق قرار قبلی، اسمش شد:

فاطمه ی رابع . . .

 روستای برزو - کلاس ششم - 92-93 - تلاوت نور

"ان شاءالله مورد توجه حضرت فاطمه ی زهراء سلام الله علیها قرار بگیرند و آینده ی روشنی داشته باشند"

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۳ ، ۰۴:۴۴
محمد برزوئی

در جریان برگزاری کلاس های فوق العاده ی قرآن در ساعات غیر آموزشی مدارس جوکار و سلمان فارسی (سال تحصیلی 92-93) برای تقویت کار گروهی بچه ها تصمیم به تشکیل گروه همخوانی و تواشیح گرفتم

با توجه به شناختی که در چند جلسه ی اول از دانش آموزان قرآنی پیدا کرده بودم  افراد علاقمند و مستعد را مشخص و گروه تواشیح در مدارس تشکل شد.

در هر دو مدرسه برای اولین فعالیت سوره ی ضحی را تمرین کردیم و در مدارسشان اجرا شد با اجرای زیبائی آنها، روحیه ی من و بچه ها برای کار بعدی قوی تر شد.

با نزدیک شدن به ایام محرم قطعه ی فارسی؛ باز آمد اربعین ای آسمان ... دومین فعالیت آنها، تقریبا از اوایل محرم شروع به تمرین شد.

ماجرای سفرم به کربلا در روز اربعین از آن روزها شروع شد که در جلسات برای همدیگر دعا میکردیم از آنجائی که یقینا بچه های کلاس قرآن با سایرین تفاوت های زیادی دارند، و با توجه نگاه ویژه ی خداوند به آنها ( حتی همان دانش آموزی که در کلاس سر و صدای بیشتری دارد) دعای آنها نیز از دیگران زودتر اجابت می شود. دعا میکردیم که زیارت آقا امام حسین علیه السلام نصیبمان شود (ان شاءالله).

ماه محرم به روزهای پایانی نزدیک می شد از سوی امور تربیتی اداره آموزش و پرورش مسابقاتی در خصوص نواهای محرم شکل گرفت.

در همین زمان دوستان من در  هیئت جوانان شاه حسینی تصمیم به سفر هیئتی به کربلا در روز اربعین گرفتند به من هم اطلاع دادند و با عنایت خداوند برنامه های کلاسی ام بدون مشکل تنظیم و آماده ی سفر کربلا شدم.

تلاش من و بچه ها در جلسات آخر اوج گرفت تا گروه جهت اجرا منسجم تر شود برای شروع و پایان همخوانی، قطعاتی مجزا تهیه کردم که توسط تک خوان اجرا می شد.

حدود ده روز مانده به اربعین(سال 1435) بود که برای اجرا و داوری کار در سالن شهید هاشمی نژاد حاضر شدیم (یک روز مانده به آغاز سفر به کربلا!)

در روز مسابقه متاسفانه بچه های دبستان جوکار موفق به حضور نشدند.

همخوانی مدرسه ی سلمان اجرا و داوری شد ، قرار شد نتیجه در روزهای بعد اعلام کنند.

عصر روز بعد از اجرا با دعای خیر بچه های قرآنی به سمت کربلا حرکت کردیم، از نتیجه داوری خبری نداشتم، در حین سفر از سوی استاد عزیزم جناب آقای طیبی کارشناس مذهبی اداره با من تماس گرفته شد و ایشان ضمن تشکر گفتند؛ با توجه به تعداد اجراها، گروه تواشیح و همخوانی سلمان موفق شده عنوان بهترین تک خوان گروه های تواشیح را کسب کند.

و به حمد الهی دعای بچه ها در حق من مستجاب شد و خداوند توفیق زیارت حضرت اباعبدالله علیه السلام را در روز اربعین نصیبم کرد.

اللهم ارزقنا زیاره الحسین فی الدنیا و شفاعه الحسین فی الاخره

متن کامل همخوانی از آمد اربعین ای آسمان ... :

 بــــــــاز آمد ...

بـــــــاز آمــــد اربعین ای آسمـــــــان

غصه هــا دارد زمین ای آسمـــــــان

باز گــــــــو...

بــــاز گـو از آنچه شاهد بوده ای؛ زان وداع واپپسین ای آسمـــــــــان

بــا شگفتی دیده بودی روی نی، مـــــاه را روی زمین ای آسمـــــــان

در شگفتم ، درشگفتم چون نزد آتش تو را، خیمه های های آتشین ای آسمـــــــان

بــاز گــــــــو...بــــاز گــــــــو...

بــاز گــو تا خون بیفشانم زچشم،در عزای اربعین ای آسمــــــــــان (2)

بــــــــاز آمد ...

بـــــــاز آمـــد اربعین ای آسمـــــــان

غصه هــا دارد زمین ای آسمـــــــان

باز گــــــــو...

بــــاز گـو از آنچه شاهد بوده ای...  زان وداع واپسین ای آسمـــــــان (2)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۳ ، ۰۴:۳۹
محمد برزوئی

در اولین جلسه ی که با دانش آموزان کلاس ششم مدرسه ی شهید خیرآبادی روستای برزو داشتم بعد از سلام و احوال پرسی و آشنائی با بچه ها ، خودم را معرفی کردم و هنوز معرفی ام تمام نشده بود که اولین سئوال مشترک بچه ها پرسیده شد ؛

آقا یعنی از همین روستایی؟

گفتم ؛ بله ، اجدادم اینجا بودند؛ بابای بابا بزرگم اینجا زندگی میکرده!

پرسیدند : آقا اسم باباتون چیه!

و من جواب این سئوال رو نگه داشتم برای جلسات هفته های بعد.

برگزاری کلاس قرآن فقط یکشنبه ها بود از ساعت نه و نیم تا یازده ( یک ساعت و نیم ).

جالب اینجاست تا جلسه ی آخر هر هفته این پرسش از من سئوال میشد ! که آقا نگفتین اسم باباتون چیه!

و در نهایت ذهن کنجکاو بچه ها در آخرین دقایق آخرین جلسه پاسخ پرسش خود را یافت.

در این قسمت نکته ای که قابل تأمل است این که، مربی وقتی موفق است که ذهن دانش آموز را پیوسته به چالش بکشد و ذهن به دنبال کشف حقیقت فعال بماند و تا یافتن پاسخ آرام نگیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۳ ، ۰۴:۳۰
محمد برزوئی